سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه بنده در دل شب با مولای خود خلوت کند و به مناجات پردازد، [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
طوبای طوی
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • روایت خبرگزاری نزدیک به دولت از خاطرات یاران احمدی نژاد


        یکی از سایت های خبری نزدیک به دولت به «تدوین و مستندسازی خاطرات شفاهی یاران احمدی نژاد از انتخابات 84» که به، به روی کار آمدن محمود احمدی نژاد منجر شد، دست زده است. برخی از این «خاطرات» را که در «رجانیوز» منتشر شده عیناً می آوریم.
        
        همسر شهیدم گفت احمدی نژاد رای می آورد
        نزدیک انتخابات بود و همه جا صحبت حمایت از نامزدی بود که می گفتند حتماً رای می آورد، یعنی این طور القا می کردند که دکتر احمدی نژاد نمی تواند رای بیاورد و ما باید به نامزد دیگری رای بدهیم. خیلی مضطرب بودم و اصلاً راضی به چنین انتخابی نبودم و دوست داشتم به دکتر احمدی نژاد رای بدهم. در همان روزها بود که همسر شهیدم به حالت مکاشفه و در بیداری نزدم آمد و گفت: «احمدی نژاد رای می آورد.» بعد از این ماجرا بسیار خوشحال شدم و به همه گفتم نترسید به احمدی نژاد رای دهید که او رای می آورد...
        
        نتیجه انتخابات در غبارروبی شاهچراغ مشخص شد
        اواخر خدمت مقدس سربازی من بود. با چند تا از دوست های دوره دانشگاه برای زیارت رفتیم حرم حضرت احمدبن موسی علیه السلام. یکی از خدام حرم به ما گفت: دوست دارید برای غبارروبی کمک کنید؟ ما هم که از خدا خواسته پذیرفتیم البته بعد متوجه شدیم باید پول ها و نذرهای مردم را شمارش و دسته بندی کنیم که این هم خودش برای ما افتخاری بود. به هر صورت لباس خدام را پوشیدیم و شروع به دسته بندی و شمارش نذورات کردیم. هنگام شمارش ذهنم متوجه انتخابات و نتیجه آن بود که ناگهان یکی از مومنانی که مشغول شمارش بود، بدون هماهنگی قبلی اما با اخلاص و علاقه مثال زدنی برای موفقیت دکتر در انتخابات با صدای بلند طلب صلوات کرد و جمعیتی که مشغول شمارش بودند، با بهت عجیبی اما با گرمی صلوات فرستادند. دلم روشن شد که ان شاءالله دکتر رای می آورد چرا که سنت الهی است که ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.
        
        کمک پیرزن به ستاد انتخاباتی
        بعد از ورود آقای دکتر به مرحله دوم انتخابات در مشهد در ستاد انتخاباتی حوالی حرم مطهر، مردم به شادی و تبریک گفتن به هم پرداخته بودند و خود را برای دور دوم و ادامه تبلیغات حاضر می کردند. در این شلوغی پیرزنی که بسیار خوشحال شده بود، جلو آمد و به یکی از مسوولان گفت: دارایی من تا آخر برج همین هزار تومان است، این را بگیرید و برای ستاد انتخاباتی خرج کنید.
        
        کمبود ماژیک و دست های زخمی حاج محمود
        در اون روزها با چهار نفر با چه فلاکتی ستاد آقای دکتر را در نجف آباد راه انداختیم. روز سوم حاج محمود به ما پیوست و تا روز آخر انتخابات همان جا ماند و به خانه هم نرفت. فقط کارش شده بود با ماژیک بالای پوستر که نه، عکس های تک رنگ دکتر، اسم ائمه اطهار(ع) و صلوات می نوشت و به بچه ها می گفت اول اینکه با وضو باشید و موقع چسباندن عکس ها صلوات یادتون نره. هرروز زنگ می زد و می گفت محمد ماژیک یادت نره. هر موقع می رفتم ستاد، ماژیک تمام شده بود. هیچ عکس و پوستری بدون نوشته از ستاد بیرون نمی رفت و سطح شهر را که نگاه می کردی، به عینه تمام نوشته ها پیدا بود. روز آخر دیدم انگشت حاج محمود زخم شده. همون جا فهمیدم دکتر کیه که تمام بچه ها از جون براش مایه گذاشتند.
        
        لباس نارنجی
        منم اولش مثل خیلی های دیگه نمی دونستم شهردارمون کیه ولی... فقط می دونستم شهردار تازگی ها عوض شده. تو انتخابات شوراها که شرکت نکرده بودم هیچ، خیلی هم به پیگیری نتایجش اهمیت نمی دادم تا اینکه بعد چند ماه تو روزنامه ها خوندم شهردار برای دومین بار با لباس نارنجی میون نظافتچی ها سخنرانی کرده و با بعضی هاشون خوش و بش کرده. تابلو بود بابا، این کارها خرابی ها رو درست نمی کنه. مگه میشه با یک ساعت لباس نارنجی پوشیدن و گپ زدن از درد و رنج کسی باخبر شد، اونم نه یکی دو تا، هزاران زحمتکش کم توقع که هر کدوم سر سفره دلش که باشی، دنیایی ازمشکل های حل نشدنی می بینی؟ گفتم به احتمال زیاد داره عوام فریبی می کنه ولی باز هم خیلی عجیب بود چون قبلش عوام فریبی این ریختی حتی به گوشم هم نخورده بود. نشنیده بودم شهردار پایتخت هرچند وقت یه بار با نظافتچی ها نشست و برخاست کنه یا بعضی شب ها جارو برداره و کنارشون خیابونا رو جاروکنه و باهاشون درددل کنه. اگه تو مسیرش ببینه جوی آب بند اومده، پیاده شه آستین بالابزنه، آشغالارو از سر راه آب برداره. هر روز چند ساعت با مردم ملاقات عمومی داشته باشه. هفته یی یه بار به یه منطقه شهرداری سر بزنه و دیدار مردمی بگذارد. از 6 صبح تا 12 شب کار کنه و یک ریال هم اضافه کاری و حق ماموریت نگیره. از بیت المال هیچ استفاده شخصی نکنه، حتی ناهارشو از خونه سرکار ببره. از مهمونای اداری هرکی میخواد باشه فقط با چایی و گاهی بیسکویت معمولی پذیرایی کنه. خلاصه حسابی رفته بودم تو نخش. اخباری از اون نبود که تا آخرش به دقت نخونم. یواش یواش داشت برام جالب می شد. انگار مثل خودمون بود، همون حرفای خودمون رو می زد، قلمبه سلمبه نمی گفت، می گفت سود عوارض شهرداری ربای محضه، با پول حروم نمی شه خدمت کرد، اونم خدمت برای خدا. می گفت اقتدار به لباس فاخر نیست، لباس حضرت علی(ع) با اون اقتدار مثال زدنی اش از همه ساده تر بود. بالاخره به صداقتش مطمئن شدم، وقتی فهمیدم کلی خونه و ماشین گرونقیمت که قبل از اون توی شهرداری به تاراج رفته رو پس گرفته و دست هر چی دم کلفت مفت خور که تو کیسه بیت المال شهرداری بوده رو قطع کرده. وقتی فهمیدم به خاطر همین کاراش خیلی دشمن پیدا کرده که چوب لای چرخش می ذارن حتی دولتم بدهی 300 میلیاردتومانی اش رو به شهرداری نداده ولی با این حال تو دو سال به اندازه چهار سال کارکرده و تهرون از این رو به اون رو شده. وقتی فهمیدم داراییش یه خونه یک طبقه ساده تو محله نارمکه که 27 ساله بهش قانعه با یه ماشین ارزون قدیمی پژو504. وقتی فهمیدم از رفتن به ماموریت های پرخرج و بی نتیجه خارج از کشور امتناع می کنه. فکر می کنید از یه اسطوره صحبت می کنم؟ نه بابا، یه آدم معمولی که فقط وظیفه ش رو خوب می شناسه و خوب عمل می کنه. خودش میگه «هزاران هزار مثل من تو این مملکت هست فقط...» حالادیگه بماند... تصمیم گرفتم بهش رای بدم.
        
        تبلیغات با کاغذ ساندویچ و ماژیک
        بنده به اتفاق دوستان با خرید کاغذهای کاهی که در ساندویچ فروشی ها مورد استفاده قرار می گیرد با ماژیک شعارهایی را می نوشتیم و به در مغازه ها نصب می کردیم که این کار به شدت مورد استقبال قرار گرفت و یکی از عوامل پیروزی دکتر در این انتخابات به نظر من تبلیغات بسیار ساده و بی ریای عزیزان بود که امیدواریم در انتخابات دور دهم هم به این امر توجه جدی مبذول شود. به امید پیروزی این تفکر در انتخابات ریاست جمهوری دهم. ان شاءالله
        
        تبلیغات هاشمی چرکنویس شد
        هیچ وقت یادم نمی رود که خانواده های شهدا در یزد با خرج خود برای دکتر برگه های تبلیغاتی چاپ کرده بودند. آن روزها در یزد دانشجو بودم و خانه دانشجویی ما پر بود از کسانی که به همه می خواستند رای بدهند به کسی جز احمدی نژاد. خیلی سخت بود که می دیدم جلوی چشمم دارند به کسی می تازند که... بگذریم. داشتم برای امتحان دینامیک آماده می شدم و برگه چرکنویسم تبلیغات آقای هاشمی بود. دیدم تلویزیون اعلام کرد دکتر رای آورده است. با همان برگه های چرکنویس در دست، چنان شروع به داد و فریاد و کف زدن کردم که همه از خواب ناز پریدند. هر چه بد و بیراه بلد بودند، نثارم کردند اما خنده من قطع نمی شد چون به یاد آنهایی افتادم که از آن روز به بعد قرار بود خواب راحت از چشمان شان برود.

     

    به نقل از روزنامه ی اعتماد



    محمود ملکی سورکی ::: دوشنبه 88/2/21::: ساعت 9:35 صبح
    نظرات دیگران: نظر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 43
    بازدید دیروز: 173
    کل بازدید :292133

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    طوبای طوی
    محمود ملکی سورکی
    باغم تهی است از گل از سبزه از نسیم* سرگرم نقشهای گلستان قالی ام*** من زاده ی کویرم و غمدیده ام ولی* زیباترین ترانه ی سبز بهاری ام

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<
    جمعه ها می آید و ...
    عارفانه 2
    بیماری هلندی
    عارفانه
    قهرمانانی که پهلوانند
    اکبر رضایی
    افشین قطبی
    حسرت همیشگی
    زندگی نامه ی شهید علی شفیعی سورک
    سال نو مبارک
    کدام جناح چپ،کدام جناح راست
    چرا طوبای طوی؟
    قلهه ی خرگوشی به روایت ایرج افشار
    بپذیریم که مشکل فرهنگی هم داریم
    + هزینه ی اصلی انقلاب 57 را نسل سومی ها می پردازند .
    وصیت نامه شهید علی شفیعی سورک
    چرا مرغ از خیابان رد شد ؟
    بهار جاودان
    ببینید اگر خواستید باور نکنید
    سالروز رحلت حضرت امام خمینی ( ره ) بر تمامی م
    برگ و آب
    سورک زیبا
    sourk or soork
    وقتی عشق به سورک همه چیز را از یادم برد....
    وصیت نامه شهید ولی الله شفیعی
    این سه نفر...
    میلاد با سعادت امام علی (ع)مبارک
    مادر وطن مرا ببخش
    مصاحبه با فوتبالیست محجبه دانمارکی
    از سورک مازندران بیشتر بدانیم
    قلعه ی خرگوشی
    فلسفه و توپ گلف
    حکیمانه
    پرسپولیس زلزله
    بدون شرح
    سورک از زاویه ای دیگر
    ارادت خاصه حافظ به مردم یزد
    خشگیاه
    پیر مراد
    از زندگی بیاموزیم
    به چشمانت اعتماد کن
    POSITIVE
    فعالیت های قرآنی استاد شجریان
    هر کس به کسی نازد ما هم به ...
    عاشقان عیدتان مبارک
    چهارده شهر برتر دنیا1
    چهارده شهر برتر دنیا2
    منتظر
    خواهش های یک دانشجو
    سورک ؛ زیبای کویر(عکس از ا.ش.سورک)
    4 درس مهم
    خواجه عبدالله مدرنیته
    کرکری
    اقتصاد نهاد گرایی جدید 1
    اقتصاد نهادگرایی جدید 2
    پپسی کولا در معبد آمون!
    روایت جالب پروفسور مولانا از یک سفر استانی
    جملات تأمل برانگیز
    شیوه ی جدید بالا بردن آمار وبلاگ
    نقشه 25 گنج بزرگ دنیا از زبان امام صادق علیه السلام
    خصوصیات دانشجوهای کشورهای مختلف
    توهین به مسلمانان
    امام خمینی (ره) از کودکی تا رهبری
    یک کاریکاتور دیدنی
    انتقام جالوت
    آنچه سلیمی نمین از جاسبی نگفت!!!
    وقتی اتقلاب سلب مسئولیت می کند.
    سورک سترگ
    بر فراز سرفراز
    سورک برفی
    روستایی که شهر خواهد شد
    انک بالواد المقدس طوی
    رحیم پور ازغدی:می توان آقای احمدی نژاد را ابوذر علی نامید
    عشق مادون فکر ممنوع(به نقل از سایت تبیان)
    طراحی به سبک سورکی
    آنچه داگلاس نورث می گوید
    جاده ابریشم، نمادی از فرهنگ و تمدن ایرانی
    آیا تا به حال به آرم شرکت کوکاکولا توجه کرده اید؟
    سال نیکوی سورکیان
    تهدید جراح سرشناس قلب کشور به دلیل حمایت از دولت نهم
    پای درس یار
    پیش بینی آینده اوباما
    یاد ایام
    دکتر احمد اکبری ؛ الگوی مدیریت ایرانی
    بی بندوباری سیاسی فراتر از بی بند و باری فرهنگی
    آمارهای جالب از پرکاری احمدی نژاد(به نقل از سایت تابناک)
    کامپیوتر مذکر است یا مؤنث
    در مکاشفه گفتند به احمدی نژاد رای بده
    حمایت 211 تن از نمایندگان از نامزدی احمدی نژاد(سایت میزان)
    شبح احمدی نژاد و سرمایه داری!(به نقل از وبلاگ پرسش)
    کاش احمدی نژاد رئیس جمهور نشود!
    داستان یک رئیس جمهور به روایت تصویر (به نقل از سایت راسخون)
    حق با احمدی نژاد بود، مافیا به دنبال بهانه میگشت(وبلاگ محرمانه)
    چمران چه می گفت ...
    کوه سورک یادت باشد نامهربانی کردی

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    طوبای طوی

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<





    Powered by WebGozar

    اخبار فن آوری اطلاعات و ارتباطات ایران

    حقوق مالکیت معنوی